رضا بهزادی، پدر «نساء» یک بازرگان بود؛ اما در روزگار کودکی نساء، درگذشت. از اندوه جانکاه مرگ پدر رنج می برد تا آن که دایی او که نخستین کامیون‌دار دشتستان بود، او را در کنار خود بزرگ کرد. باروان به مشروح این مقاله می‌پردازد.

از آنجا بود که جرقه‌‌ی عشق به کامیون‌رانی در «نساء بهزادی» شعله‌ور می‌شود و پس از آن که بزرگ‌‎تر شد، با ثروت بازمانده از پدر، کامیون خرید؛ اما این بار هم به جانش افتادند که برای یک زن رانندگی کامیون عیب است!

نساء به این گردنه سنگین زخم زبان ها نیز اعتنایی نکرد و راه زندگی را آن گونه که دلش می خواست پیمود. نه تنها کامیون خرید و با کت و شلوار در کوه و کتل‌ها رانندگی کرد بلکه در شیراز هم تعمیرگاه ماشین های سبک و سنگین راه انداخت و در خیابان «سعدی»، وسایل یدکی اتومبیل و کامیون فروخت و چندین نفر برایش کار می کردند.
این انسان پرتلاش با اندیشه خیلی خوب اقتصادی که داشت، از زخم زبان های پشت سر نیز رنج برد اما بر روی خود نیاورد به این امید که لابد روزگاری فرا خواهد رسید تا مردم بدانند فرقی میان همزادان نیست.

نساء اولین زنی که در دوران مصدق گواهینامه بین‌المللی گرفت

این زن بوشهری راننده جاده های خاکی و کوه و کتل های دشوار گذر کتل رودک، کتل پیرزن، کتل دختر و کتل ملو بود و در روزگار حکومت ملی دکتر «محمد مصدق»، برای آن که بتواند با کامیون بار و بنه به اروپا حمل کند، گواهینامه بین المللی گرفت.
این شیرزن، بیشتر عمر خود را از همان جوانی در شیراز زندگی کرد. همه زمین های میراث پدری را در زادگاهش خوشاب دشتستان، برای ساختن آموزشگاه نوجوانان به آموزش و پرورش استان بوشهر بخشید. شوربختانه کهولت سن، حافظه اش را ساییده و پا به مرحله فراموشی گذاشته بود.
«نساء بهزادی»، درمیانسالی به کربلا سفر کرد، با گذر از میانسالی نیز به مکه رفت و سرانجام در سال ١٣٨٢ در شهر مورد علاقه اش شیراز چشم بر جهان فرو بست و در محوطه بقعه بسیار کهن و تاریخی آستانه «سید علاالدین شیراز»، که در آثار عجم «فرصت الدوله» گفته شده «سلطان خلیل» به دستور «شاه اسماعیل یکم صفوی» ساختمان آن بقعه را پایه ریزی کرده است، به خاک سپرده شد.

چکیده ای از یادداشت محمود دهقانی؛ استاد دانشگاه تکنولوژی سیدنی استرالیا از بستگان نزدیک نساء بهزادی

منبع: فکرشهر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *