مصاحبه با سرکار خانم زهرا کیانی، پایهگذار اولین کمیته خودروهای سنگین در رشته اتومبیلرانی کشور و اولین راننده خانم حمل بارهای ترافیکی در ایران
چکیدهای کوتاه از زندگیتان (در کجا بدنیا آمدید، چند سال دارید، از چه سنی آغاز به کار کردید، در حال حاضر در چه موقعیت شغلی هستید)
زاده اصفهان هستم ۳۸ سالمه دو فرزند پسر دارم. از سن ۱۸ سالگی که پسر اولم یک ساله بود شروع به کار کردم؛ کارمند اداره پست بودم اما روحیات اخلاقیم با شغلم سازگار نبود.
من هیچوقت نمی توانستم در محیط بسته و زیر نظر رئیس کار کنم؛ به زبان ساده تر بگم از اینکه از کسی دستور بگیرم ناراحت میشدم و با اینکه خودم اکثر کارها را مدیریت میکردم اما باز هم این کار من را راضی نمی کرد و شغلم را عوض کردم.
مزون لباس عروس زدم و خیلی خیلی درآمد خوبی داشتم و پیشرفت زیادی کردم اما باز هم هیجانی در شغل خودم نمی دیدم چرا که از بچگی رویای رانندگی سنگین را داشتم.
در نهایت یک شب که در افکارم خودم را پشت فرمون اتوبوس میدیدم تصمیمم را گرفتم و صبح فردا برای ثبت نام پایه یک اقدام کردم و به یاری خدا و پشت کار خودم و حمایت خانوادهام پنج ماه بعد قبولی همه مراحل پایه یک را گرفتم.
مدتی با همسرم با کامیونت کار کردم ولی اصلا برام جذابیت نداشت و در نهایت تصمیم گرفتم تریلی کار کنم اما از ابتدا ماک و حمل بار ترافیکی استارت کارم شد و این دقیقا همان چیزی بود که بسیار به من آرامش میداد.
جدا از اینکه اجبار باعث میشه خانم ها هم در کنار همسرشان برای گذران زندگی کار کنند اما من از نظر شخصیتی و روحی هم آرامش خودم را در انجام کارهای سخت پیدا میکردم و رانندگی با ماک و مخصوصا کمرشکن هم که واقعا سخت و طاقتفرسا هست و من وقتی که سختیها را شکست میدم از خودم راضی میشوم و آرامش به قلب من میاد.
چرا تصمیم گرفتید که وارد این عرصه شوید؟(علاقه، شغل خانوادگی، اجبار و …)
اول اجبار برای کار بهخاطر آیندهی فرزندانم، دوم علاقه شدیدم به رانندگی؛ البته این علاقه از زمانی در من به وجود آمد که پدرم زمانی که گواهینامه پایه یک را گرفت با شیرینی اومد خونه و چقدر خوشحال بود که گواهینامه را گرفته بود چون اون زمان نوبت دهی ها برای امتحانات تپه خیلی دیر به دیر بود و زمان زیادی از راننده ها میگرفت اون زمان من شاید ۸ سال یا بیشتر سن داشتم ولی اینقدر که سختیهایی که پدرم میکشید من را رنج میداد دلم میخواست که بتوانم به پدرم کمک کنم و این ملکهی ذهن من شد و قاطع به هدفم فکر میکردم.
به یاری خدا اولین کمیته خودروهای سنگین در بخش اتومبیلرانی را پایهگذاری کردم و مسابقات جذاب برای سنگین سواران برگزار کردم که وقتی شوق و شادی را در چهرهی همکارانم میدیدم از خودم راضی میشدم و خدا را شاکرم که در حد خودم توانستم قدمهای مثبت برای همکاران زحمتکش و مظلوم خودم بردارم لیکن تمام این علایق باز هم بر میگشت به سختیهایی که پدرم کشیده بود؛ من عاشق پدرم بودم و برای شادی روح پدرم تمام تلاشم را میکنم به اهدافی که دارم برسم و هدفم تلاش برای دیده شدن سختیهای کار رانندگان مظلوم هست. به امید روزی که برای شغل رانندگی ارزش قائل بشوند.
از افتخاراتتان بگویید
در مسابقه اسلالوم مقام اول را کسب کردم و در مسابقات رالی سواری کرج آسارا مقام اول کسب کردم. به مدت دو سال رئیس کمیته خودروهای سنگین استان البرز بودم و سه دوره مسابقات برگزار کردم. در استان کرمان و اصفهان نیز رئیس کمیته منتخب شدم و همچنین اولین مسابقه رالی خانوادگی خودروهای سنگین را در مرداد 98 با پشتیبانی مجموعه باروان برگزار کردم.
مهمترین افتخار من این هست که یک مادر هستم و خداراشکر دو فرزند صالح خدا به من هدیه داده و خوشبختانه همه کسانی که با دو تا پسرم در ارتباط هستند از اخلاق و مردانگی و معرفت پسرهام بسیار راضی هستند و همین به نظرم بالاترین افتخار برای یک مادر هست که مردم از وجود فرزندانش خوشنود باشند.
تجربهی حمل بارهای ترافیکی زیادی را دارم. مدتی بار رادیاتور (هارپ) برای شرکت مپنا از کرج به ارومیه میبردم؛ همچنین جابجایی سیلوی گندم برای شیراز.
مخزن های آب که بزرگتر از اندازه ی مجاز بودند ( ترافیکی محسوب می شدند) زیاد جابجا کردم؛ مخصوصا مخزن آبی که وسط رجایی شهر کرج در اداره آب بود و بخاطر ارتفاع و عرض زیاد کسی تقبل جابجایی نکرده بود و من اون بار را جابجا کردم.
من از هیچ نوع باری هیچگونه ترسی ندارم و هر نوع بار در هر نوع جاده ای که باشه بدون هیچ تردیدی جابجا میکنم.
از سختیهای کارتان بگویید
شغل رانندگی واقعا سختیهای زیادی داره و اضافه بر تمام سختیها و مشکلات و گرههایی که در مسیر رانندگان وجود دارم، علاوه بر اینها برای بانوان مشکلات بیشتر و طاقتفرساتری وجود دارد که تنها به چند مورد آن اشاره میکنم.
مهمترین آن بحث بیمه تامین اجتماعی هست که بانوان را بالاجبار ملزم به پرداخت بیمه برای تمدید کارت هوشمند میکنند ولی از طرفی امکانات و خدمات تامین اجتماعی برای ما بسیار بسیار محدود هست.
یک راننده خیلی کم فرصت مراجعه به درمانگاه را پیدا می کند و در این فرصت کوتاه باید حداکثر مشکلاتش حل شود اما اگر به طور مثال به دو یا سه پزشک در یک روز نیاز به ویزیت داشته باشد درمانگاه ها فقط اجازه ویزیت برای یک پزشک را میدهند و برای مشکل دوم و سومش باید دوباره زمان طولانی طول بکشد تا فرصت کند به درمانگاه مراجعه کند و این باعث میشود که رانندگان از ادامه درمان صرف نظر کنند و این بسیار آسیبرسان میباشد لذا باید مسئولین بیمه تامین اجتماعی شرایطی برای رانندگان در نظر بگیرند که راننده با یک بار مراجعه حداکثر درمانش انجام شود و امکان استفاده همزمان از دفترچه بیمه در یک روز را برای چند پزشک داشته باشد.
بحث دوم بیمه بانوان هست و پس از بازنشستگی در صورت فوت مستمری به وراث تعلق نمیگیرد و به همین دلیل باید زمان بازنشستگی برای بانوان واقعا کوتاهتر از آقایون باشد.
سوم بحث مشکلات کارت هوشمند هست که بانوان دائم باید عدم اعتیاد بدهند و این یک هزینه اضافه برای بانوان هست چرا که واقعا خانم راننده سنگین نیازی به تست اعتیاد ندارد و این یک هزینه و وقتکشی اضافه هست.
بهترین و قشنگترین خاطرهای که از شغلتان دارید.
تجربه و خاطره زیاد دارم اما بهترین خاطره ام روزی بود که امتحان تپه را قبول شدم که بیش از پنجاه نفر آقا برای امتحان آمده بودند و فقط ۶ نفر قبول شدند که من اولین نفر بودم.
برای آینده ی کاریتان چه برنامهای دارید؟
اهداف زیادی برای آینده دارم ولی مشکلات زیادی سر راهم هست و به همین دلیل فعلا از برنامههام صحبتی نمیکنم؛ انشالله به یاری خدا که بتوانم انجامشان میدهم.
سخنی، پیشنهادی، حرف دلی و یا انتقادی از همکاران و مسئولین حوزه حمل و نقل
مسئولین راهداری توجه بیشتری به مشکلات بانوان راننده داشته باشند ما حتی صنف نداریم و کسی نیست که قوانین اشتباه که در مورد بیمه بانوان و مسائل دیگر وجود دارد را به گوش مجلس برساند.
اگر بخواهید عنوانی برای زندگینامه تان انتخاب کنید چه چیزی انتخاب میکنید؟
ترجیح میدم دوستان و همکارانم طبق کارهایی که برایشان انجام دادم عنوانی را برای من انتخاب کنند چون خودستایی را دوست ندارم.
یک پاسخ
با سلام
به خانمهایی مثل شما باید افتخار کرد که با گذر از مشکلات دو چندان، ثابت می کنید خداوند انسانها را یکسان آفریده. خدا قوت.